به تازگی شاهد تحول تازه ای با محوریت مساله فلسطین بوده ایم. در این راستا، شماری از دولت های اروپایی نظیر انگلستان، فرانسه و مالت، از اراده خود برای به رسمیت شناختن کشور و دولت فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که قرار است شهریور ماه سال جاری در نیویورک برگزار شود خبر داده اند.
البته که زمزمه هایی از پیوستن برخی از دیگر دولت های غربی نیز به این کارزار به گوش می رسد. موضوعی که با بازتاب های گسترده ای همراه شده و تحلیل و تفسیرهای مختلفی با محوریت آن ارائه می شود. در این نقطه، حداقل به 4 دلیل عمده، اینطور به نظر می رسد که تحرکات جدید غرب با محوریت شناسایی رسمی دولت فلسطین را بیش از آنکه نشانه ای از حسن نیت آن بدانیم، بایستی به مثابه جلوه ای عینی از تشدید عملیات فریب غربی ها در پرونده فلسطین ارزیابی کنیم.
یک: غرب و فشارهای فزاینده افکار عمومی
فشار افکار عمومی جهانی، بهویژه در کشورهای غربی، دولتهای اروپایی را ناچار به تغییر موضع کرده است. پس از جنایات بیسابقه رژیم صهیونیستی در غزه که به صورت زنده و لحظهبهلحظه در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر میشود، دیگر امکان توجیه حمایت بیقید و شرط از رژیم اشغالگر قدس وجود ندارد.
میلیونها نفر در خیابانهای پاریس، لندن، رم و دیگر شهرهای اروپایی به خیابان آمدند، هنرمندان، دانشگاهیان و روشنفکران با صدای بلند از فلسطین دفاع کردند و اکنون هزینه سیاسی سکوت یا جانبداری از اسرائیل به شدت بالا رفته است. دولتهای اروپایی، که همیشه در بزنگاهها تابع موج افکار عمومی هستند، حالا برای حفظ وجهه و جلوگیری از بیثباتی داخلی، به ظاهر در کنار فلسطین ایستادهاند.
دو: تلاش غرب برای ترمیم وجهه بینالمللی خود
اروپا نگران از دست دادن جایگاه خود در جهان چندقطبی جدید است. با افزایش نفوذ چین، روسیه و ائتلافهایی چون بریکس، اروپا بهویژه در بحبوحه اوکراین و بحران انرژی و اوج گیری تنش ها در محیط بینالمللی، در موقعیتی شکننده قرار گرفته است.
کشورهای غربی متوجه شدهاند که تداوم جانبداری از اسرائیل، آنها را در چشم کشورهای جهان(به ویژه کشورهای در حال توسعه) بهعنوان مدافع استعمار و نژادپرستی معرفی کرده است. حمایت از فلسطین برای اروپا راهی است برای ترمیم تصویر خدشهدار شدهاش به ویژه در جهان اسلام، آفریقا، و آمریکای لاتین، بدون آنکه الزاماً تغییر واقعی در سیاستهای استعماری خود ایجاد کند. این حرکت بیشتر یک “ترفند دیپلماتیک” است تا آنکه نمودی از یک تغییر بنیادین را به نمایش بگذارد.
سه: بازی تکراری غرب با ارزش های انسانی
بحران مشروعیت سیاسی در داخل خودِ کشورهای اروپایی، یکی از عوامل کلیدی موضع گیری های اخیر دولتهای اروپایی با محوریت اراده آن ها جهت به رسمیت شناختن دولت فلسطین است. دولتهای اروپایی با رشد سریع جنبشهای ضد سیستمهای حکمرانی غربی، اعتراضهای اجتماعی، و بیاعتمادی فزاینده شهروندان، رو به رو هستند.
از آنجا که مردم دیگر به سخنان تکراری و سیاستهای دوگانه سیاستمداران اعتماد ندارند، نخبگان غربی تلاش میکنند با مواضع نمادین مانند به رسمیت شناختن فلسطین، خود را همراه با «ارزشهای انسانی» نشان دهند. این ژستها در واقع نوعی سرمایهگذاری روی رضایت عمومی و نه دفاع واقعی از حقوق فلسطینیها است.
در این میان، برخی تئوریسین های روابط بین الملل اینطور استدلال می کنند که غربی ها از طریق مواضع جدید خود در پرونده فلسطین سعی دارند ژست انساندوستی بگیرند اما در عین حال، مانعی نیز بر سر راه کارزار جنایت و نسل کشی رژیم اشغالگر قدس علیه مردم فلسطین ایجاد نمی کنند و منافع راهبردی خود در رابطه با مساله مذکور را به شیوه های آشکار و پنهان دنبال می کنند.
چهار: نگرانی فزاینده غرب در مورد توازن قدرت در غرب آسیا
غرب به خوبی میداند که روند افول رژیم صهیونیستی آغاز شده و توازن قدرت در منطقه در حال تغییر است. محور مقاومت، با وجود تحریمها و فشارها، قدرت خود را اثبات کرده و حتی در برابر تهدیدهای مستقیم اسرائیل و آمریکا عقبنشینی نکرده است.
اروپا که همیشه ترجیح داده در سمت برنده تاریخ بایستد، حالا با احتیاط به دنبال فاصله گرفتن تدریجی از رژیمی است که روز به روز بیشتر به عنوان یک بارِ سیاسی و اخلاقی برای متحدانش جلوه میکند. به رسمیت شناختن فلسطین، برای غرب، نوعی “بیمه سیاسی” در برابر آینده است. غربی ها بر آن هستند تا اگر فروپاشی اسرائیل آغاز شد، خود را در صف کسانی نشان دهند که «زودتر از دیگران» حق ملت فلسطین را به رسمیت شناختند.
در مجموع، گرچه این اعلام مواضع در ظاهر گامی مثبت است، اما نباید فریب آنها را خورد. غرب نه از سر حقخواهی، بلکه از روی ترس، مصلحت، فشار داخلی و حسابگری ژئوپلیتیکی به این نقطه رسیده است. تا وقتی که تحریمهای واقعی علیه اسرائیل اعمال نشود، فروش سلاح به این رژیم متوقف نشود و اشغال پایان نیابد، این مواضع چیزی بیش از بازی و فریب سیاسی نیستند.
ارسال نظرات