ساره جوانمردی، ملقب به «ملکه تپانچه آسیا» تا روز دهم پارالمپیک پاریس تنها بانوی طلایی ایران است که توانست در فینال تپانچه ۱۰ متر برای چهارمین بار به مقام اول در ادوار پارالمپیک برسد. جوانمردی با ۴ مدال طلا و یک برنز پرافتخارترین بانوی ایران است که توانسته در تاریخ پارالمپیک این چنین خوش بدرخشد.در ادامه با ساره جوانمردی، طلاییترین ورزشکار پارالمپیکی ایران به گفتگو پرداخته ایم.
ابتدا در رابطه با سطح مسابقات این دوره از رقابتهای پارالمپیک صحبت کنیم.
المپیک و پارالمپیک همانطور که خودتان میدانید، بالاترین سطح مسابقات را دارد. تمام ستارههای هر رشته در این تورنمنت شرکت میکنند. تیراندازی هم از این قاعده مستثنا نبود و بهترینها در این دوره حضور داشتند. سطح مسابقات این دوره خیلی بالاتر بود و همه با آمادگی بالا شرکت کرده بودند. خوشحالم که توانستم هم در دور مقدماتی و هم فینال نتیجه زحماتم را ببینم و مقام اول در دور مقدماتی و مدال طلا را در نهایت کسب کنم.
چند بار هم از حریف عقب افتادی، اما در نهایت توانستی مدال طلا را بگیری؟
تیراندازی مثل یک دوئل میماند که باید هوشیار و صبور باشی. باید از موقعیتهایی که به وجود میآید، بهترین نتیجه را بگیری. من فکر میکنم با صبر، تاکتیک و تکنیکهایی که داشتم، توانستم بازی را از حریف ببرم و مدال طلا را از آن خودم کنم. خوشحالم این اتفاق افتاد.
وقتی مدال اهدا شد و سرود کشورمان خوانده شد، اشک میریختی. در آن لحظه به چیزی فکر میکردی؟
سوال اول سخت است. فکر میکنم برای همه ورزشکاران پیش میآید که در اوج خوشحالی تمام سختیهایی که طی ۴-۳ سال میکشند تا به المپیک برسند، مثل یک فیلم سینمایی از جلوی چشمشان رد میشود. من هم تمام سختیهایی که طی چند مدت اخیر کشیده بودم یادم آمد. به این فکر میکردم که شاید این آخرین باری باشد که دارم اهتزاز پرچم کشورم را با کسب مدال طلا میبینم و این برای من صحنهای جذاب و در عین حال ناراحتکننده بود. دوست داشتم باز هم این صحنه برایم تکرار شود ولی فکر میکنم این آخرین پارالمپیکی باشد که تجربه کردم.
ساره جوانمردی بدون مدال از پارالمپیکها برنگشته و این چهارمین مدال طلای شما بود؛ یکی از ورزشکارانی که همه روی مدالهایش حساب میکنند. فکر میکنی دلیل موفقیتت چیست؟
خدا را شکر بله! من ۴ دوره المپیک شرکت کردم و ۴ طلا و یک برنز کسب کردم. خوشحالم جزو ورزشکارانیام که پای ثابت مدالآوران ایران هستم و همیشه روی مدالهایم حساب کنند. فکر میکنم جز توکل بر خدا، خواست و لطف خدا هیچ چیز دیگری نمیتواند دلیل موفقیت من باشد. تلاش و ممارستی که یک ورزشکار میتواند در طول بازه زمانی که برای این مسابقات آماده میشود و البته پشت صحنه کادر زیادی هستند که زحمت میکشند تا تمام شرایط برای یک ورزشکار برای رسیدن به مدال فراهم شود. ممنون از کسانی که کمک کردند و ممنون از کسانی که سنگاندازی کردند که آن مدال طلا محقق نشود!
خیلی از ورزشکاران پارالمپیکی که با آنها صحبت میکنیم، از تبعیض بین ورزشکاران المپیکی و پارالمپیکی صحبت میکنند. میگویند در حدی که به المپیکیها بها میدهند، به ما توجهی نمیکنند. نظر خودت چیست؟
این تبعیضها همیشه بوده و هست و امیدوارم دیگر شاهدش نباشیم. همیشه از طرف ورزشکاران عنوان شده، اما هیچ وقت اتفاق خوبی نیفتاده است. ما نسبت به ورزشکاران المپیکی از همه جهات خیلی کمتر دیده میشویم و این واقعاً ناراحتکننده است. امیدوارم در آینده نه چندان دور توجه به بچههای پارالمپیکی بیشتر شود و آنقدر بچهها خوب دیده شوند که دیگر شاهد تبعیضها و چانهزنیها نباشیم. بچههای ما خیلی گرفتاری دارند.
قانون استخدام نداریم و حقوق ما یکسوم المپیکیها پرداخت میشود. پاداشهای ما هم بسیار ناعادلانه است و یکسوم پرداخت میشود. نمیتوانم بگویم الان گله دارم، چون واقعاً گله نیست یک حقیقت انکار ناپذیری است. امیدوارم قانون مصوبشدهای داشته باشیم که انشاءالله بچههای پارالمپیک را از همه این تبعیضها و نگاههای ضعیفی که هست، دور کند.
برای رسیدن به این مدال قطعا روزهای زیادی در اردو بودی یا تمرین کردی. دور بودن از فرزند کوچک برایت بدون شک سخت بوده است؟
از ۲ سال پیش درگیر مادر شدن بودم و در شرایط بحرانی که فرزندم هنوز به دنیا نیامده بود، تصمیم گرفتم به مسابقات آسیایی به عنوان پرچمدار بروم و به من پیشنهاد شد که حالا که به این عنوان به این تورنمنت میآیم، مسابقه هم بدهم که این یک فشار روانی و بار مضاعف بود برای مادر بارداری که تجربه اولش بود. بعد آن هم حضور در مسابقات پارآسیایی با بچه ۳ ماهه و مدال نقرهای که با تمام تمرینهای نداشتهام کسب شد، شرایط را برایم سختتر کرد. بعد از این تورنمنت با توجه به کسب سهمیه پارالمپیک هم تصمیمگیری سختتر بود که آیا با یک بچه کوچک که واقعاً برای بزرگ کردنش دست تنها بودم، میتوانم در مسابقات تدارکاتی یا پارالمپیک شرکت کنم یا نه. سختیهایش خیلی زیاد بود. دغدغه و مشغله فکری زیاد بود. برای منی که یک مادر اولی بودم و همزمان علاوه بر وظیفه همسری و مادری، وظیفه یک قهرمان را هم باید انجام میدادم. مشکلاتی در مسیر فرزندآوری داشتم و روزهای سختی را برای من رقم زد. شرایط وحشتناک و فوقالعاده سختی داشتم.
خواست و نظر ویژه خدا بود که توانستم تمام این شرایط سخت را تحمل کنم. ولی الان که به آن فکر میکنم، میبینم شاید هیچکدام از ورزشکاران شرایط سختی را که من داشتم نداشتند. خدا را شکر نتیجه تمام صبوریها و توکلها را در پاریس گرفتم. فقط آرزو داشتم زودتر پیش پسرم برگردم و چقدر دلتنگ او هستم. چقدر برای مادران ورزشکار سخت است دوری از فرزندانشان که با تمام استرسهایی که حین مسابقه دارند، باید این مساله را هم تحمل کنند.
ساره! در صحبتهایت گفتی آخرین حضورت هست. یعنی به پارالمپیک بعدی فکر نمیکنی؟
با توجه به اینکه رشته تیراندازی محدودیت سنی ندارد، من در خودم میبینم که حداقل ۲ پارالمپیک دیگر بتوانم شرکت کنم ولی من چنین قصدی ندارم. این آخرین پارالمپیک من است و از دنیای قهرمانی خداحافظی میکنم. هستند جوانترهایی که انشاءالله روی آنها سرمایهگذاری شود و آنها هم در این راه موفق شوند و امیدوارم تا سالهای سال سکوی قهرمانی تیراندازی پارالمپیک برای خودمان باقی بماند، همانطور که دورههای قبل ماند.
ارسال نظرات