رجزخوانی فوق العاده شهید اسکندرلو برای بعثی ها

« مـن فـرزند خمیـنی‌ام! مـن سـرباز خمیـنی‌ام! مـن ســرباز حسـین بن‌ عـلی‌ام! »

  دشـمن، جهنمی از آتـش درسـت کـرده بـود. بیـش از ۹۰ نفــر در یک شـب به شهـادت رسیدند و تعداد زیادی هم مجروح شدند.

 حسین فـرمانده گـردان بود. باقیمانده نیروهـارا جمـع کرد وگفـت: «اینجــا دیگـه سـلاح کـار نمی‌کـنه! امشـب شـب عاشوراست.

 هرکس میخواد حضرت اباعبدالله(ع) را یاری کنه با من بیاد. باید با خون مبارزه کنیم! امشـب تکلـیف مـا اینـه.» 

 مقـابل دشـمن ایستـاد؛ رجـز خـواند و گفت: 
« مـن فـرزند خمیـنی‌ام! مـن سـرباز خمیـنی‌ام! 
مـن ســرباز حسـین بن‌ عـلی‌ام! »  

 دکمـه‌هـای پیـراهنش را بــاز کـرد و گـفـت:
 
«سینـه‌ای که به استقبـال گلوله‌های دشمن میره بـایـد بــاز بشــه! ای گـلولـه‌هــا ببـاریـد! اگــر بــا ریختن خـون مـن پرچـم اسـلام استـوار میشـه ای تیـرهـا ببــاریـد.»

 و حـالا نوبـت رمـل هـای فکــه بـود کـه بــا 
در آغـوش گـرفتن جسـم خـونیـن او، اعتبــاری همچون مکـه بیـابند.

 راوی: محمد جعـفری

 شهید اسکندرلو در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در جنوب تهران متولد شد و پس از فعالیتهای بسیار موثر در پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سرانجام در ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در عملیات سیدالشهدا(ع) در منطقه فکه به شهادت رسید

 وی با قابلیتهای ویژه ای که از خود نشان داد در لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) و لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) مسئولیتهای متعدد ومهمی را عهده دار شد

 

ارسال نظرات

;